دیگر به تلفن جواب نمیدهی
و هر امید مرا پشت خط از من میگیری
تو هرگز باور نمیکردی
که بتوانم جانم را فدایت کنم
ناگهان گذاشتی و رفتی
و پوچی را در زندگی ام جا گذاشتی
بدون اینکه به چراهایم جواب بدهی
حالا از تو برایم چه مانده
نیست... عطر پوست تنت نیست
نیست...نفسهایت روی صورتم نیست
نیست... دهان غنچه ی تو نیست
نیست...عسل شیرین موهایت نیست
نیست ... چیزی جز زهری از تو در قلبم
نیست... راه گریزی برای این عشق
نیست... زندگی برایم دیگر نیست
نیست... دلیل دیگری نیست که روحم را رها کند
مسحور در شبهای دیوانگی
حتی در زندان هم با تو می توانستم باشم
تنها یک زندگی برای من کافی نیست
تابستان نیز ابرهای خود را دارد
وتو برابرم چون طوفانی
با شتاب رفتی درحالیکه رویاهایم را پاره پاره کردی
چرا
نیست ... چیزی جز زهری از تو در قلبم
نیست... راه گریزی برای این عشق
نیست... زندگی برایم دیگر نیست
نیست ... دلیل دیگری برای من
اگر خدایی باشد نمیتواند
خود را از نگاه من محو سازد
حتی اگر بین او و من آسمان سیاهی است
سیاه و بی پایان
او را عبادت میکنم او را میجویم
و او را سوگند میدهم
که تو را خواهم یافت
باید هزار راه دیگر میرفتم
در این زندگی تاریک بی تو
حس میکنم که
حالا دیگر برای من یگانه دلیل شده ای
اگر مرزی برای عشق هست
قسم میخورم که از آن عبور خواهم کرد
و در بیهودگی ژرف آن روزهای تمام نشدنی
تو را عاشق خواهم بود
مانند اولین بار در خانه ئ تو
هر حرکت تو مرا از خود بیخود میکرد
احساس میکردم خود را در تو گم میکنم
نیست... عطر پوست تنت نیست
نیست...نفسهایت روی صورتم نیست
نیست... دهان غنچه ی تو نیست
نیست...عسل شیرین موهایت نیست
نیست ... چیزی جز زهری از تو در قلبم
نیست... راه گریزی برای این عشق
نیست... زندگی برایم دیگر نیست
نیست نیست...
salam.
kheyli ghashang bud
6903 بازدید
2 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
5 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian